میدانید وقتی کسی داستانی را تعریف میکند و او فقط ادامه میدهد و شما سعی میکنید علاقه خود را نشان دهید، اما در ذهنتان میگویید "ارو، منظورت از پانل، تماسگیرنده چیست؟" برانگیختن جریانی از آگاهی، داستان سرایی نیست – زیرا مخاطبی را که باید آن را بشنود در نظر نمی گیرد و با آن درگیر نمی شود. این نوع رانندگی در زمینه شخصی آزاردهنده است و در ارائههای تجاری کاملاً غیرقابل قبول است.
قصه گویی به همان اندازه که یک علم است هنر است و به همین دلیل تکنیک های خلاقانه ای وجود دارد که می تواند هر داستان قدیمی را زنده کند. گزیده زیر، از سخنرانی آغازین نویسنده و هنرمند دبی میلمن در دانشگاه ایالتی سن خوزه در سال 2013، نمونهای عالی از بهترین شیوههای استفاده از تکنیکهای داستانگویی است.
در بیشتر دوران بزرگسالیام، مسیری امن را طی کردم. لحظه ای را که سفرم را شروع کردم، با جزئیات واضح به یاد می آورم: اوت 1983، تابستان داغ رمان عشق مدرن و همزمانی دیوید بووی توسط پلیس. چند ماه پس از فارغ التحصیلی از کالج، در گوشه خیابان هفتم و خیابان بلیکر در شهر نیویورک ایستادم، با شلوار آبی پاستلی، تی شرت صورتی تند و آکسفوردهای سفید روشن Capezio. در تقاطع درنگ کردم و عمیقاً به آیندهام نگاه کردم و به انتخاب بین امن و نامطمئن، بین خلاق و منطقی، بین معلوم و ناشناخته فکر کردم.»
تکنیک اساسی داستانسرایی خوب:
وقتی به داستان گفتن برای ارتباط با مخاطب خود فکر می کنید، باید در مورد زمینه مخاطبان خود و نتیجه ای که می خواهید به دست آورید فکر کنید. مخاطبان شما قرار است در چه وضعیتی باشند؟ آیا آنها نسبت به پیام شما مقاوم هستند یا در مورد آن مضطرب هستند؟ آیا آنها در مورد آن احساس هیجان می کنند؟ دوست دارید وقتی اتاق را ترک میکنند چه احساسی داشته باشند؟ فکر کردن در مورد زمینه مخاطب به شما کمک می کند داستانی را انتخاب کنید که از نظر احساسی با آنها ارتباط برقرار کند. این به شما امکان می دهد در چند ثانیه اول توجه آنها را به خود جلب کنید. میلمن میداند که دانشجویان فارغالتحصیل ناگهان با برخی از بزرگترین انتخابهای زندگی مواجه میشوند و به این فکر میکنند که چگونه این تصمیم را بگیرند. او تجربه خود را از بودن در یک
و می خواهید چه نتیجه ای داشته باشید؟ آیا می خواهید مخاطب ذهن خود را باز کند، رفتاری را تغییر دهد یا به شکل دیگری به مشکل فکر کند؟ از زمینه مخاطبان خود و نتیجه ای که به دنبال آن هستید برای تصمیم گیری در مورد نوع داستانی که نیاز دارید و اقدام کلیدی که باید مخاطب را حذف کند، استفاده کنید. شاید در مثال میلمن، او به مخاطب اجازه می دهد تا بداند که تنها نیست - و طبیعی است که در مورد قدم های بعدی خود نامطمئن باشند. می خواهید مخاطبانتان چه کاری انجام دهند یا چه احساسی داشته باشند؟
هنگام تنظیم صحنه در ابتدای داستان، به این فکر کنید که چگونه افراد را در زمان و مکان صحنه قرار می دهید. میلمن از مدها و موسیقی های خاص زمان برای نشان دادن زمان استفاده می کند و از نام آب و هوا و خیابان ها برای نشان دادن مکان خاص استفاده می کند. آب و هوا به ما حسی از جو را نیز می دهد - تقریباً می توانید با او در گوشه خیابان باشید.
همه ما یک داستان بیش از حد گفته شده را تحمل کرده ایم. آن فاجعه غواصی، پر از جزئیات، جایی که شما همه چیز را می شنوید، جز نکته. انسان ها ذاتاً قصه گو هستند، اما مهم است که به خاطر داشته باشید که زمان داستان می تواند به سرعت بسیار خسته کننده شود. حتماً آن را مختصر نگه دارید - فقط جزئیات مربوطه را به کار ببرید. چه چیزی باید گنجانده شود و چه چیزی شامل نشود به خودی خود یک کتاب الکترونیکی کامل است، اما یک قاعده کلی این است که فقط شامل هر چیزی باشد که روایت را به جلو می برد. یک ترفند جالب این است که شخصیت را در یک عمل آشکار کنید. عصاره سخنرانی آغازین میلمن در بالا نشان می دهد که او نگاه عمیقی به آینده من دارد». او اکشن کوتاهی را خلق کرده است که بسیاری از وضعیت او را توصیف می کند و در عین حال به پیشبرد روایت ادامه می دهد. برای مبتدیان مطلق: برش دهید و به بریدن ادامه دهید تا زمانی که فقط استخوان های خالی داشته باشید. این داستان شماست
داستان های جذاب همیشه حاوی نوعی درگیری یا چالش هستند. اینها می توانند افرادی علیه مردم، در برابر شرایط یا علیه طبیعت باشند. از طریق تضاد، خطاها و چالشها است که یاد میگیرید، بنابراین حتماً نوعی تعارض را در نظر بگیرید که مخاطب شما بتواند از آن استقبال کند. میلمن تضاد بین تمایل به تحقق آرزوها و رویاهای خود و فشار برای برآورده کردن انتظارات بیرونی را بسیار مؤثر توصیف می کند. مختصر است، اما مؤثر است، زیرا شما مجبور هستید کشف کنید که او چگونه آن را حل می کند.
خبر هیجان انگیز: شما می توانید برخی از تکنیک های اساسی داستان سرایی را خودتان یاد بگیرید.
منبع:
درباره این سایت